آب و اصغر
هر که مانع بین آب و اصغر است
صید شمشیر من است
* * *
هر که خصم یادگار حیدر است
صید شمشیر من است
* * *
قلب بی باکم تهی از واهمه
می زنم در خون قدم تا علقمه
دشمن آل علی و فاطمه
صید شمشیر من است
* * *
هر که خصم یادگار حیدر است
صید شمشیر من است
* * *
قلب بی باکم تهی از واهمه
می زنم در خون قدم تا علقمه
دشمن آل علی و فاطمه
صید شمشیر من است
از حرم تا خاک سرخ علقمه
پر شده از ردّ پای فاطمه
* * *
آمده یاس کبود مرتضی
هان بترسید از خدای فاطمه
* * *
آمده نور دل و شب های من
مرهم زخم دل تنهای من
روشنای دیده ی بابای من
لنگر آرامش غم های من
عکس مربوط به محرم سال ۸۲
…………
در این مطلب به مرور تعدادی از مداحی های مربوط به
دهه ۸۰ حاج رضا پوررکنی که در عباسیه اجرا شده است
را جهت تجدید خاطرات قدیمی و قرار گرفتن در دسترس شما بازدید کنندگان محترم در ادامه این مطلب قرار خواهیم داد.
در ابتدا جهت احترام به نظر بازدید کننندگان محترم، تعدادی از مداحی های مورد درخواست شما دوستداران اهل البیت را قرار داده ایم.
در این مطلب متن نوحه مسیر عصر تاسوعا
سال ۱۴۳۴-۱۳۹۱ حهت استفاده عاشقان اهل البیت
قرار داده شده است.
…………..
سلام ما به دست آسمانی ات یا عباس(ع)
………………….
درود ما به رزم جاودانی ات یا عباس(ع)
………………….
تو نوح هر تلاطمی تو موج بی کناره ای
به گاه جنگ بی امان تو حیدر دوباره یی
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
دم از علی و فاطمه زدل همیشه می زدی
به یک اشاره از خلیل تبر به ریشه می زدی
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
به سعی با صفای تو به حج اکبرت سلام
به زمزم گلوی تو به زخم پیکرت سلام
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
میان موج فتنه ها تو نوح و ساحل منی
به هر قدم به هر نفس همیشه در دل منی
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
بصیرت تو بی نظیر حماسه ی تو بی مثال
دو دست تو فدا شد و عطا شده به تو دو بال
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
سلام هر شکسته دل به اشک چشم و آه تو
به لحظه ی وداع تو به آخرین نگاه تو
شعر
صبح عاشورا
از سروده های شاعر عاشورایی آقای حسین بادروج بوده
که در شب ۱۴ صفر ۱۴۳۴-۱۳۹۱ بصورت همخوانی توسط مداحان گرانقدر
حاج رضا پوررکنی و آقای علی خاکی در عباسیه خوانده شده است.
جهت دانلود فایل mp3 اجرا شده مراسم به انتهای همین مطلب مراجعه کنید.
……………………
من و بیعت هرگز من و ذلت ابدا
زاده فاطمه ام پسر شیر خدا
اندک اندک می رفت
عمر شب رو به زوال
شب لبریز یقین
شب سرشار از عشق
شب خوشبخت ترین قافله ی روی زمین
آن شب قدر که از نور تجلی پر بود
« عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»
شب قدری که در آن مدعی مرد نما راه نداشت
« دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد»
شب هفتاد دو پروانه و یک شمعِ سراپا احساس
شب هفتاد و سه لبخند قشنگ
شب لالایی شیرین رباب
شب دلگرمی زینب به حسین و عباس
آن شب قدر